با اجازه ی تو!
نمی دونم اصلا اجازه میدی یا دارم سر خود این کارو می کنم!
می خوام بنویسم، زیااااااااااااااااااااااااااااد. ولی هر بار می نویسم و پاک می کنم!
دکتر! دعات در حق من یکی مستجاب شده انگار!هر چند ایمان دارم چیزی جای قلم و کاغذ رو نمی گیره ولی انگار جای قلم کیبرده که چسبیده به دستم!
همین لعنتیه که... من ورق و مداد خودم رو می خوام!
این مانیتور و کیبرد حالم رو بد می کنه! به امید سوما بودن می ام سراغشون و تنها کاری که بلدن بدتر کردن حاله!
من همون چند روز اردو رو می خوام، با همون محرم که چیزی برای قایم کردن ازش نداشتم!
|